319

ساخت وبلاگ

فراری چند وقت پیش تو یکی از پستاش گفته بود شخصیت آدم مثه یه تیم والیباله ؛ از اجزای متفاوت تشکیل میشه ولی کاپیتان تیمه که همه ی اون اجزا رو کنترل می کنه.

شبیه یه همچین چیزی در مورد خود زندگی هم هست. منظورم اینه که آدمایی مثه نازنین و احسان هستند که باید (روی باید تاکید می کنم) دنبال علاقشون برن وگرنه امکان نداره به جایی برسن.نازنین اول تجربی بود و اول نسبت به زیست خنثی بود و آخرش از زیست متنفر بود ، امسال رفت ریاضی و مرحله ی اول المپیاد ریاضی و کامپیوتر قبول شد. و مهم تر از همه ، خوشحال و راضی بود.

آدمایی هم مثه مهشاد هستند که جدا به علایقشون ارزش خاصی نمی دن.مهشاد می گفت اگه حتی ذره ای به زیست علاقه داشت میومد تجربی چون بازار کارش عالیه.

و من جزو هیچ کدوم نیستم.کاپیتان زندگی من دسته ی چیزاییه که بهشون احساسات مثبت اسرار آمیزی دارم : مثه رنگ سبز و اگه من بخوام علایقم رو به ترتیب بنویسم شاید زیست جزو بیست تای اول هم نباشه. ولی به هر حال من از انتخابم راضیم چون زیست جزو همین دسته اس برای من. و به همین ترتیب عشق های آتشین و تنفر تا سر حد مرگ تو زندگیم جای چندانی ندارن.

و خب ، من به نارنیا هم همچین حسی دارم. و باورت نمیشه من چقدر آرومم وقتی آخر هفته میشه. صرفا چون سنت نسبتا تازه ای پیدا کردم که هر آخر هفته ، بعد از ظهر ، می شینم و یه جلدشو می خونم و در عین حال برای هر جلدش یه آهنگ جدید پیدا می کنم که در حین خوندن اون جلد ، آهنگشم هی ریپیت می شه‌.

و خب ، من خیلی خوشحالم بابت این سنت های جدیدم.

از دیگر سنت هام میشه به خوندن آرتمیس فاول و بازی تاج و تخت در طول هفته اشاره کرد.پرود آو مای سلف.

(بله ، یه ماه دیگه هم نهایی دارم)

و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 245 تاريخ : شنبه 16 ارديبهشت 1396 ساعت: 2:26