317

ساخت وبلاگ

می دونی ، من همیشه از سارا شاکی بودم بابت این که چرا وقتی ناراحته پست می نویسه و در واقع چرا ناراحتیش از پستاش کاملا معلوم میشه. من الان می فهمم که این شاکی بودن خیلی غیرمنطقیه ولی اون موقع فک می کردم جدا بی رحمانه اس بخوای کسی رو این طوری نگران و غمگین کنی ، وقتی خیلی خیلی خیلی باهات فاصله داره و تو رسما هیچ کار نمی تونی بکنی.

من کم از مشکلات واقعیم می نویسم و به ندرت پیش میاد که پستی بنویسم که عمق ناراحتیم توش کاملا تو چشم باشه. دلایل ساده ای دارم : دوس ندارم کسی ازشون با خبر بشه و دوس ندارم کسی رو نگران کنم.

... فک کنم به این می گن خودسانسوری.

می دونی ، حدود شش ماهه که من دارم تلاش می کنم به جای زرت و زرت قهر کردن بشینم حرف بزنم ، دعوا کنم یا حتی جیغ و داد راه بندازم ولی به هر حال نذارم ناراحتیم تو خودم جمع بشه و تمام ارگان های بدنم رو از کار بندازه و تمام ناخونامو به فنا بده. و حداقل در دنیای واقعی من موفق بودم. من با مونا آشتی کردم ، با فرزانه به رکورد چار پنج تا بحث همزمان در ثانیه رسیدم و فلان و بهمان ... و ارزششو داشت. حرف زدن در هر حال بهتر از ساکت موندن بود. حتی وقتی که داشتم با چشمای پف کرده و صدای احتمالی یک مریخی وقتی که یه آدم دیده، جیغ جیغ می کردم و یه بحث فوق فلسفی رو پیش می بردم و بابام وحشت زده داشت فک می کرد «این دختره داره به چه زبونی حرف می زنه؟» 

و خب ، من دارم فک می کنم این موضوع تو اینجا هم صدق می کنه یا نه.


و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 223 تاريخ : شنبه 16 ارديبهشت 1396 ساعت: 2:26