توی رابطهمون کم پیش میاد احساساتی و قلبی باشم و مخصوصا در مقایسه با قبل گاهی اوقات برام عجیبه. خیلی به بزرگ شدن باید مربوط باشه. نکتهی جالبش ولی اینه که هرچقدر توی حرفهام نیست، توی حرکات و زندگیم هست. توی تصمیمهام همیشه اولویته. موقع عصبانیت همیشه خودم رو کنترل میکنم. تقریبا همیشه حواسم بهش و رفتار خودم پیشش هست. حواسم به وقتی که باهاش میگذرونم هست. پاریس و آمستردام و اوپنهایمر و The Good Place رو براش کنار میذارم. بعضی اوقات نگران میشم که عشق پریشونم نمیکنه. ولی چطور ممکنه چنین چیزی غلط باشه؟ بخوانید, ...ادامه مطلب
من دوست دارم از روزهام بگم. دوست دارم بگم امشب خیلی گریه کردم، چون حس میکردم که انگار نباید کلا وجود داشته باشم. انگار که خواستهشده نیستم. همینطوری گریه میکردم و میدونی، ریشههای افسردگی هنوز توی, ...ادامه مطلب
- تابستانِ 15 سالگیِ خود را چگونه گذراندید؟- با سیب زمینی پوست کندن در واقع من الان در مرحله ایم که مامان دلش نمیاد من کارای بزرگتری بکنم (چون ممکنه آشپزخونه ی خوشگلش داغون بشه) و متاسفانه در نتیجه ی تلاش های اخیرم در آشپزی از حالت "به چاقوووووو دست نزن !!!!! شاید گلووووووتووووو ببررررری !!!!!!!" بیرون اومدم .... خلاصه که وضعیت دوست داشتنی ای نیس ....,137,137 pokemon,137 pokedex,13738 executive order,1375 broadway,137 lbs to kg,1370 am,1370 avenue of the americas,137 ventures,1372 broadway ...ادامه مطلب