مثل این می‌مونه که بعد از یه روز طولانی، برسی خونه و ولو بشی و چایی بخوری.

ساخت وبلاگ

با دختری که توی اتاق روبه‌رویی فیزیک هسته‌ای می‌خونه، توی آشپزخونه حرف می‌زدم و یه جاش گفت «آدم مگه چقدر زنده‌اس که چیزی رو که دوست نداره بخونه؟» و یه لحظه خوشحال شدم. مثل همون موقع که با زهرا نشستیم یه دل سیر به طب سنتی فحش دادیم. به هر حال خوبه که آدم یه مواقعی بدون این که توقعی رو داشته باشه به یک هم‌رگ‌وریشه بربخوره، و بتونه با خیال راحت، یه طوری که انگار خونه‌اس و شومینه هست و تلویزیون و لپ‌تاپ هست، با خیال راحت بگه «آره، زندگی‌ای که توش اشتیاق و انگیزه نباشه، به هدر رفته»

و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 184 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 7:34