536

ساخت وبلاگ

مامان من دقیقا برترین مادر دنیا نیست. حتی نزدیک به اون هم نیست. در حدی که قبلا گفتم، اگه قرار باشه، ذره‌ای شبیه حسی که من گاهی اوقات به مامانم داشتم، دخترم به من داشته باشه، دوست ندارم مادر باشم.

اما تو یک سری چیزها، واقعا بدون این که خودش بفهمه، کمک بزرگی به من کرد. مثلا، شما به احتمال قوی من رو ندیدید، ولی از نظر عموم، من زیبایی خاص و چشم‌گیری ندارم. مخصوصا از نظر نژاد آریایی که فقط براشون مهمه که طرف مقابل بلوندی چیزی باشه، که دقیقا اصلا هیچی برای ارائه ندارم. و درباره بدنم، می‌تونم بگم که حداقل از نظر اکثریت افراد، مطلقا هیچ‌گونه جذابیتی یا چیزی ندارم. و واقعا اغراق نمی‌کنم، و واقعا راستش مشکل خاصی هم باهاش ندارم.

ولی مامانم همچین نظری نداشت هیچ‌وقت. یعنی معتقد بود که من قطعا همین‌طوریش مدلی چیزی هستم. و طوری با من برخورد می‌کرد انگار تا قبل از این با هیچ انسانی برخورد نداشته. دیروز زهرا بهم گفت انگشت‌های قشنگی دارم، و یاد این افتادم که وقتایی که کنار مامانم می‌نشستم و تلویزیون می‌دیدیم، همین‌طوری دستام رو می‌گرفت و حسرت می‌خورد که چرا من بلد نیستم پیانو بزنم. یک وقت‌هایی که همین‌طوری توی خونه می‌چرخم، به موهام نگاه می‌کنه و می‌گه که موهای من خیلی خیلی زیباست. تا حالا تعریف‌هایی کرده که حتی یادم نمیاد، از بس که جزیی بودند.

و این خیلی به من کمک کرده. من به طور طبیعی با خودم خیلی راحتم. توی آینه دستشویی به خودم نگاه می‌کنم گاهی اوقات، و به نظر خودم به شکل شگفت‌انگیزی زیبائم. با وجود این که، واقعا قابل باور نیست که چقدر افرادی زیادی از بدنم ایراد گرفتند، ولی همچنان بدنم رو دوست دارم.

میون همه این افراد زیبایی که با خودشون راحت نیستند، از خودشون خوششون نمیاد، من قطعا خوش‌شانس بودم.

 

و همینطور آریا و کاتلین...
ما را در سایت و همینطور آریا و کاتلین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0bluefairy1 بازدید : 211 تاريخ : شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 23:00